شعر نو ، بهار آمد ولی اندر دل من همچنان گویی که خزان نیست می باشد / استاد خرناس عصرانه 1369
استاد خرناس پس از شکایت از کهولت سن و کاهیده شدن قوای بدن در مورد تصمیم و تصنون و تصواو و ..... و خلاصه ازتصمیمی که برای ریشه کن کردن مشکل ادبیات گرفتند ، صحبت می کنند . اینکه مثلا چرا به کسی که جنسی را می فروشد می گویند فروشنده ولی به خریدار نمی گویند خریدنده ؟ . در ادامه شعر بسیار بسیار نویی که سرودند و در مورد تجدید حیات طبیعت و بهار و عید است به خاک گوش شنوندگان تقدیم می کنند . این قسمت مربوط به عصرانه سال 1369 می باشد .
بهار آمد ولی اندر دل من همچنان گویی که خزان نیست می باشد
و دلم چون روغن داغی که می جوشد به روی تابه عام
چه داغ است این خدایا آخ چه می سوزم
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر