شعر شب در خانه من از استاد خرناس / عصرانه 1369
استاد خرناس در ابتدای برنامه و در جواب به احوالپرسی خانم فردنوا با بیان اینکه در مصرع و در نبود شوافژ و نفت که دیگر جزء لواکس شده و نمی توانند برای روشن کردن علاءالدین از آن استفاده کنند ، خودشان ، عیال و فرزندانشان و حتی ادبیاتشان هم سرما خورده اند واصلا حال خوبی ندارند اما چون به قول ملعون خرت و پرت فس فس آبادی مرگ شوخی بچه گا نه ای بیش نیست و زندگی سخت است ، باز هم برای عصرانه ای ها شعر می سرایند .استاد قبل از خواندن شعرشان که آبکی چون آب زلال چشمه بهاران و پاک چون جوایب کارمندان است ، درخواست پراکنده ( بالشت که با پر آکنده می شود ) دارند و در نبودش ادراک می کنند ( می گویند به درک ) . می فرمایم که :
شب در خانه من ، من بودم و سرما و یک بخاری تهی از لوکس ( یعنی نفت )
و سرما چون حرف نامربوط از ورای چندین لحاف در من می رسوخید
استخوان یخ بسته بود .
برخیزیدم و برفتم که بیارم نفتی
این قسمت از استاد خرناس مربوط به یکی از برنامه های عصرانه زمستان 1369 می باشد .
شعر شب در خانه من از استاد خرناس / عصرانه 1369
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر