شعر گفتم که نیازت چه بود ، گفت سکوت از استاد خرناس / عصرانه 1372
خانم فردنوا در همان شروع بخش ادبیات خیلی نوین هر چه سعی می کنند استاد را از خواب بیدار کنند ، نمی شود تا اینکه با صدای بلند ، استاد خرناس را صدا می زنند و استاد با شکایت از صدای بلند ایشان ، می خواهند که با آرامش او را بیدار کنند و قبل از بیدار شدن این سوال را مطرح می کنند که چرا فکر می کنید خودتان بیدارید ؟ . اکثریت در خوابید .مثلا آقای جمشیدی ، بیداری ؟ .... منکه خوابم .... . خانم فردنوا بار دیگر با آرامش از استاد می خواهند که بیدار شوند و تا از آوردن چای خبر می دهند ، استاد بالاخره بیدار می شوند . شنونده ای با اظهار انزجار از برنامه عصرانه و استاد خرناس ، از ایشان می خواهند راهی برای به دست آوردن هوایج اولیه آموزش دهند . شنونده ای دیگر در مورد معنی اسقاط کافه خیارات و کلمه بی باک و البته نظر استاد در مورد شعری که برای عصرانه گفته اند از استاد توضیح می خواهند . استاد خرناس در انتها ، شعری که 20 سال پیش در مورد نیاز گفته اند را با همراهی ارکستر اموات می خوانند .
گفتم که نیازت چه بود ، گفت سکوت
گفتا که نیاز تو چه ؟ ، گفتم هپروت
گفتم که بطالت ز ترافیک سخت است .... این برای چیه ؟ .... هدافنه ...
گفتم دل من حسرت ماشین دارد
گفتا آناناس کلی ویتامین دارد
این قسمت از استاد خرناس مربوط به برنامه عصرانه 1372/04/31 می باشد .
شعر گفتم که نیازت چه بود از استاد خرناس / عصرانه 1372
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر