آهسته گو آهسته از اشک مکرر ، شایسته شو شایسته از کشک مکرر / شعری از استاد خرناس / عصرانه 1379/06/17

در این قسمت ، استاد خرناس بعد از تشکر خانم صادقیان از آقای کاردان به دلیل گفتن نام این بخش ( ادبیات خیلی نوین ) و ترک استودیو ، در جواب احوالپرسی گفتند خیلی بسیار بسیار متشکرم و خیلی هم خوش گذشت . من رفته بودم شمال ، دهات شمارا هم مورد بازدید قرار دادم . آفتاب سوخته شدیم ، بادام سوخته شدیم و انواع سوختگی های دیگر . استاد خرناس نیز ضمن سلام به شنوندگان عصرانه به آن ها پیشنهاد می دهند که به شمال سفر کنند ، ما هفت هشت روز اونجا بودیم ، ده روز باران آمد ، دوازده روز هم مه بود ، هیچ چیزی نفهمیدیم . دریا هم شلوغ بود ، حدود 25 نفر ناجی غریق را نجات دادم . استاد در جواب تعجب خانم صادقیان بابت اینکه چگونه با این جسم نحیف تعداد 25 ناجی غریق را نجات دادند ، به این جمله اکتفا کردند که اسب لاغر میان به کار آید روز میدان نه گاو پرواری در ضمن در صفحات شمال عجیب من را می شناختند و خیلی هم از شما و گلبن و کاردان بد می گفتند در ضمن دهات شما خیلی جای باصفایی است و باید مردمان بهتری داشته باشه شما چرا اینجوری هستید ؟ . استاد خرناس به پرسش های شنوندگان عصرانه از جمله آقای مریخ زاده و اینکه کسانی که از مردم کوپن می خرند با آن کوپن ها چه می کنند ؟ ، اینکه هنگام خواندن شعر چرا از موسیقی سنتی استفاده نمی کنید ؟ ، چرا برخی کلمات با آوردن یک میم تکرار می شوند مانند کار مار . استاد با ذکر این نکته که شعر این هفته قرار است به زودی چاپ شود اینگونه آغاز می کنند :

آهسته گو آهسته از اشک مکرر     شایسته شو شایسته از کشک مکرر

آهسته نه فریاد کن با زخمه ساز     فریاد کن خاموش گردد شعله ناز

آه ای برادر کوک کن ساز گلایه        بر زخم ها از زخمه کن لختی طلایه

با ساز خود سوز جگر را منتشر کن     با نغمه ای سرمه به چشم منتظر کن

این قسمت از استاد خرناس با عنوان ادبیات خیلی نوین مربوط به برنامه عصرانه 1379/06/17 می باشد .