و من خوابیده ام تنها ، و تب می سوزدم _ شعری از استاد خرناس _ آدینه 1381/03/03
استاد خرناس در حین سلام و احوالپرسی با خانم صادقیان و شنوندگان آدینه چشمشان به باقلوایی می افتد که یکی از شنوندگان برای آقای کاردان و عوامل برنامه فرستاده است . ایشان پس از درخواست چای ، پیشنهاد میکنند که مقداری از باقلواها را به دفتر آقای لاریجانی ببرند . استاد سپس به پرسش های شنوندگان آدینه پاسخ می دهند . از جمله این پرسش ها
_ احسان وهابی نیا از خوی ضمن ارسال سر نخ یک قتل برای استاد پرسیدند که چرا در گذشته به معلم ها احترام بیشتری گذاشته می شد ؟
_ رضوان اسکویی از جاده ساوه پرسیدند که معنای حقیقی دل به دست آوردن چیست ؟
_ مصطفی کنعانی پرسیدند که آیا واقعا می شود از آب کره گرفت ؟
_ محسن رحمانیان از دانشگاه شیراز پرسیدند که حقیقت چیست ، کیست و کجاست ؟
_ عباس موسوی زاده از اونور آب ، برای جمله از اون یکی بپرس و CIA درخواست معادل کردند .
_ مرتضی پرسیدند که خط فقر چه رنگی است و در حال حاضر کجاست ؟
استاد پیش از خواندن شعر این هفته یاد آوری می کنند که صبح قبل از حرکت به سمت رادیو کسی این شعر را در کیفشان گذاشته و ایشان نسرودند .
و من خوابیده ام تنها
و تب می سوزدم
آنسان که از زور خوشی
تب کرده باشد سگ
یه ور خوابیدمو خمیازه می آید
ز عمق خاطرم دروازه می آید
.......
این بخش از استاد خرناس با عنوان ادبیات خیلی نوین ، پخش شده از برنامه آدینه 1381/03/03 می باشد .
و من خوابیده ام تنها و تب می سوزدم _ شعری از استاد خرناس _ آدینه 1381/03/03
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر