به روی تپه ای بنشسته بودم ، دل از رنگ من و ما شسته بودم _ شعری از استاد خرناس _ آدینه 1381/04/14

 استاد خرناس پس از ورود به استودیو و شکایت از اینکه سر راهش یا سگ می گذارند یا سطلل ، جلوی میکروفن قرار می گیرند و با خانم صادقیان و شنوندگان آدینه سلام و احوالپرسی می کنند . استاد با اشاره به تعمیر لایه ازن توسط تعدادی از دوستان که متاسفانه اونور لایه ازن مانده اند و هیچ راه برگشتی برایشان نیست جویای اخبار می شوند و خانم صادقیان پرسش های تعدادی از شنوندگان آدینه را مطرح می کنند و استاد خرناس به پرسش ها پاسخ می دهند . از جمله این پرسش ها

_ مارکو کپل پرسیدند که چرا آنجایی که هستند ، پادگان شده ؟

_ پرسیدند که بازیکنان فوتبال چرا وقتی گل می زنند ، فرار می کنند ؟

_ حسنی از کرمان پرسیدند که آنجا که عرب نی انداخت کجاست ؟ گویا شهرام جزایری عرب را می خواهند ببرند جایی که عرب نی انداخت .

_ جمیله و زهرا صالحی از مشهد پرسیدند که تفاوت میان اداره پست و چاپارهای قدیمی چیست ؟

_ برای مجید آقا کریمی درخواست معادل کرده اند .

_ شنونده ای از آبادان پرسیدند که تفاوت میان دروغ مصلحتی و کلاه گذاری مصلحتی چیست ؟

_ صبا فرخنده پی از شیراز پرسیدند اینکه زندگی مزد لایق انسان را نمی دهد ، چه معنایی دارد ؟

_ علی ایزدی از بحرین ، برای بحرین و ویزای آمریکا معادل خواستند .

استاد سپس شعر این هفته را می خوانند 

به روی تپه ای بنشسته بودم     دل از رنگ من و ما شسته بودم

که این ما و منی از دل برون باد     میان ما و دل بله برون باد

نه با حیله ز کله کنده شد پوست   نه زخم پشت من از خنجر دوست

نگاهی تازه با یک عینک خوب       نگاهی خوب بر تهران محبوب

...

 این بخش از استاد خرناس با عنوان ادبیات خیلی نوین ، پخش شده از برنامه آدینه 1381/04/14 ، می باشد .